- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بخوان به گوش سحـرها اذان علی اکبر بخوان دوباره برایم، بخوان علی اکبر لـب تـرک تــرکـت را به هـم بـزن امـا تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبـر دوباره داغ پیـمبر تحـملش سخت است نــرو جـــوانی حـیـدر بمان علی اکبـر به دست غـصه نـده چـشم دخـتـرانم را تـمــام دلــخـوشی کــاروان عـلی اکـبر ببـین که تیر فراقت نشـسـته بر جگـرم ببین قـدم ز غمت شد کـمـان علی اکبر عـصای پـیـــری بـابـا مقــابـلـم نـشکـن تــوان بـده بـه من نـاتـوان عـلـی اکـبر کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است نشـسـته پــیـر کـنار جـوان عـلی اکـبر مسـیح زندگی ام روی خاک افتاده است عجیب نیست شدم نیمه جان عـلی اکبر بُـریــده گـریـه امـان مــرا کـنـار تـنـت مـیـان هــلهـلـه هـا الأمـان عـلـی اکـبـر اگر چه پـهـلـوی تو یاد مـادرم انداخت شکسته کوفه سرت را چنان علی، اکبر
: امتیاز
|
مصائب عصر عاشورا
غـروب و کـربلا ای وای زینب سری از تن جـدا ای وای زینب یکی در آتش وآن یک به گودال به زیر دست و پا ای وای زینب شده غـوغای محشر بـرای دخـت کـوثـر جـهـانی ماتـم و داغ و تنها دخـت حـیـدر دلـش صــد پـــاره از داغ بـــرادر ********************** دوبـاره آتـش و سـیـلی و کـیـنــه دوبـازه زخـم بـازو، زخـم سیـنه شـده کرب و بلا شهـر پـیـمـبـر دوبـاره تــازه شـده داغ مـدیـنــه دوبـاره ریـســمـانـی به جسم خسته جانی وز آن بـدتـر خـدایـا بُـود زخــم زبــانــی تـحـمـل کـن تـو زینب، مـیـتـوانـی ************************ رسد از قـتـلگـه صوت حـزیـنی نـوای جـانگـداز و دل غـمـیـنـی گـمـانـم از جنـان زهـرا رسـیـده دعـا کـن مـادرت آنـجـا نـبـیــنی به پیـش چـشـم مادر بـریـدند از قـفا سـر مـیــا جــان بـــرادر نبـیـنی تا که خواهر نـدارد جـای سـالـم او بـه پــیــکـر ********************** شـده دامـان طـفـلـی پُـر شـراره ربـاب از داغ اصغر بـیـقـراره درون خــیــمــۀ آتــش گـرفــتـه امـامی مـــانــده و یــاور نـداره رخ نــیــلـی خــدایــا هــراسـان آل طـاهـا تـنـی زیـرِ سـم اسب سری بر نیـزه بـالا چـسـان طاقـت بیارد دخت زهـرا
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
می زند نیش سکـوتت به دل من پـسرم لب گـشا کُشت مرا خـنـدۀ دشمن پـسرم داغ مرگ پـسرش را به دلش بگذارید آن که بگـذاشته داغت به دل من پـسرم پـاره های تنت افـتاده به هـرسو، گوئی برگ گل ریخـته در دامن گلشن پـسرم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
جاری عبور کردی و نم نم شدی علی از خاک می خروشی و زمزم شدی علی چه مادرانه دور تو می گشت خواهرم با دست هـای عــمّـه مـعـمــم شدی عـلـی بعدش دوباره مثل همان روزهای قبل آئـیـنــه ی رســـول مکــرّم شــدی عـلـی پـیـغـمـبرانه رفتی و زیـر نـزول تـیـغ مـثــل شـروع سـوره مـریـم شـدی عـلی تـا از مـیـان معــرکــه پـیـدا کـنـم تـرا گـیسو به بـاد دادی و پـرچـم شدی عـلی معـراج ذوالفـقـاری، پهلـو شکـاف دار زهرا، نبی، علی، همه با هم شدی علی زخمی،شکسته،خرد شده، ذرّه ذرّه،ریز یکجـا تـمـام آنچـه که گـفـتـم شدی عـلـی من از تنت هرآنچه که شد جمع کرده ام ای وای بر دلـم، چـقـدر کـم شـدی عـلی
: امتیاز
|
شهادت حضرت قاسم علیه السلام
سـیـزده آیـیـنـه می رویـیــد از تـابـیـدنش غنچه می شد آسمان در لحـظۀ خندیدنش گونه های خشک او وقت وداع با حسین جرعه جرعه تشنگی نوشیـد ازبوسیدنش مرگ را می گفت"اَحلی مِن عَسل"آن نازنین میرسید ای عشق هنگـام عسل نوشیدنش دیدنی بود اشتیاقش، دیدنی تر گشته بـود روی مرکب رفتن و جوشن به تن پوشیدنش شوق در آغوش بگرفتن شهادت را دمی سخت باشد سخت، حتّی یک نفس فهمیدنش می رود امّا صدای پای گلچـین می رسد شد فلک را گوئیا هنگامه ی گل چـیدنش نوجوان و کارزار و این دلیری در نبرد! شد تماشـایی در آن دشت بلا جنگـیـدنش تیغ ها دردست گل چینان و او روی زمین بــاغبــان آمد در آن لحظه برای دیدنـش اشک می غلتید بر گلبرگ رخسار حسین چون نظر میکرد خونین دل بخون غلتیدنش هرکه در دل ناله دارد ناله "یاسر"میتوان عـمـق درد و داغ را فهمـید از نـالیدنـش
: امتیاز
|
ذکر مصائب عصر عاشورا ( لحظات بعد از شهادت حضرت )
غــم می دمد در حنجـری آتش گرفته اینجا صدای خـواهـری آتش گرفتـه اینجـا کبــوتـر بچه ها را یک کبـوتـر پیچـیده دربـال و پــری آتش گرفتـه فریاد عصمت، شعله می گـیرد دمادم از تار و پـود معجـری آتش گرفـتـه بـشـتاب زینب، در میان شعله ها بـاز دامـان طـفـل دیـگـری آتـش گرفـتـه آنسوی فریاد عطش صد حنجره درد در لای لای مــادری آتـش گـرفـتـه از داغ این آلاله های غرقه در خـون هر گوشه چـشمان تری آتش گـرفته قـرآن تلاوت می کـنـد فــرزند قـرآن از روی نـیزه با سری آتش گرفـتـه پیـش نـگـاه خـستـۀ پـروانـه، شـمعی افـتاده بر خـاکـسـتری آتـش گرفـتـه بی شک تـمام این وقـایع ریـشه دارد در اتـفــاقـات دری آتـش گـــرفـتــه
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام
در ســرخی غــروب نشسته سپیده ات جان بر لبم ، زعــمــر به پایان رسیده ات آخر دل عموی تو را پــاره پـاره کرد آوای نـاله هـــای بــریــــده ؛ بــریــده ات در بین این غــبــار به سوی تو آمـدم از رویِ ردّ خــونِ به صحرا چکیـده ات بر بیت بیت پیکر تو خـیـره مانــده ام آه ای غــزل ، چگــونه ببینم قصیـده ات؟ احلی من العسل ز لبــان تــو می چکد ای گــــل زبــانــزد است بیان عـقـیـده ات باید که می شکـفـت گــل زخم بر تنت از بس خــدا شــبــیــه حسـَن آفـــریـده ات
: امتیاز
|
مصائب عصر عاشورا و شام غریبان حسینی
غروب بود و افق حرف های گلگون داشت ز تیر فاجعه زینب دلی پر از خون داشت غروب بود و غریبانه خیمه ها می سوخت کرانه چشم بدان خون بیکران می دوخت نسیم، گیسوی خون را دمی تکان می داد به این بهانـه گلِ زخـم را نشان می داد دل شکـسـتـۀ زینب شکـسـته تر می گشت چو چشم طفل، به سودای آب بر می گشت فـتاده بـود ز اوج فـلک، سـتارۀ عـشق شکسته بود به یک گوشه گاهوارۀ عشق ستاده اسب و شکـوه سواره را کم داشت افق به رنگ شقایق، لباس مـاتم داشت در آن غروب که آیات عشـق شد تـفسیر در آن دیار که رویای اشک شد تعبـیر حماسه بودکه از بطن خاک وخون می رُست سرشک بود که زخم ستاره را می شست به روی دست و سر و پای، باره می راندند هـزار باره به جـسـم ستـاره می رانـدند نبود دست که گیرد، ستاره در آغـوش میـان تـیر، تـن پـاره پـاره در آغــوش نبود دست که بیرون ز زخـم آرد تـیر به خیـمه آب رسـانـد اگر گــذارد تـیـر سـوار آب چو پـرواز را تـجـسـّم کـرد چه صادقـانه بـدان زخـم ها تبـسـّم کرد ز خــون لاله تمام کـرانه رنگـیـن بـود خـمـیده بود افق بسکه داغ سنگین بود هزار زخم به عبرت چو چشم وا مانده است که عشق بی سر و دست وکفن رها مانده است فـراز با هـمـه قـامـت فـرود آمـده بـود قـیام حـمـد کـنـان در سـجـود آمده بـود صدای سوگ ز محمل به آسمان می رفت درای مرثیه خوان بود و کاروان می رفت
: امتیاز
|
ذکر مصائب عصر عاشورا ( لحظات بعد از شهادت حضرت )
خـیـام آشـنـا از آتــش بـیگـــانه می سوزد کبوترهای بی بال و حرم را لانه می سوزد چه غوغایی است دراین دشت ماتم زا؟ نمی دانم که از شرحش دل دیوانه و فرزانه می سوزد مگر دشمن نمیداند که زد بر خیمه ها آتش؟ که دریک خیمه بیماری است، بی تابانه می سوزد سری بالای نی بینم، چو ماهی زیرابرخون که از شوق وصالِ حضرت جانانه می سوزد روَد برچرخ، دود از خیمه ها یا ازدل زینب؟ که از بـیداد و ظلم زادۀ مرجانه می سوزد غروبی آتشین می باشد و طفلی دَود هرسو که خود چون شمع ودامن چون پرِ پروانه می سوزد یکی کو تا به یاری خیزد و بنشاند آتش را وگرنه پای تا سر، کودک دُردانه می سوزد دلِ سوزانِ طفلان را دگر حاجت به آتش نیست دلِ آتش چرا یارب، بر این دل ها می سوزد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیه السلام
لاله ی سرخی و ازخون خودت، ترشده ای بی سبب نیست که اینگونه معطر شده ای دشت را از شــررِ داغِ دلت ســوزانــدی راستی باغی از آلالـه ی پــرپـر شـده ای تَنـش تــیــغ و تنت کــربـبـلا را لـرزانــد زخمیِ صاعقه ی خنجر و حـنجـر شده ای چه کــنــم بـا غــم این پـیکر پـامــال شده بی پر و بــال تر از هرچـه کبوتر شده ای سنگ بر آینه ات خورده و تکــثـیر شـده مـثـل غــم های دلــم چـند بـرابــر شـده ای مــاه زیبای کــفــن پـوش! هـلالــم کـردی شاخ شمشاد عـمــو، مثل صنوبــر شده ای ای به کــام تو شهادت زعسل شـیـرین تـر تــو در آیــیــن وفـــا ، آیــنه بـاور شـده ای این جماعت همه دنبــال سرت می گردند چشم برهـم بــزنی ، پیکر بی سر شده ای دست و پا می زنی و من جگرم می سوزد خیـلی امروز شبیه عــلـی اکــبـر شــده ای
: امتیاز
|
عون و محمد بن عبدالله
الهی کن نظر بر حال زینب خـزان شد گلشن آمال زینب برای دین حق عون و محمد به میدان می رود اطفال زینب دل ما شد هوائی شده وقت جدائی رسد آوای زهرا بیا مادر کجائی برای لاله هایت کن دعائی ********************** فتـاده بر دل زینب شـراره بریـزد از دو چشمانش ستاره نظاره میکند با قلب پرخون که جسم پاکشان شد پاره پاره نـوا آمد زمیـدان بیا دائی حسین جان بگیـر این گاه آخـر سـر ما را به دامـان شدیم آخر فدای دین و قرآن ******************** دوباره سینه ها ماتم سرا شد دوباره خیمه ها غرق عزا شد کنـار پیکر عـون و محمد دوبـاره محشر کبری بپا شد یکی در دست سقا یکی در دست مولا یکی آغوش حیدر یکی آغوش زهرا کند این صحنه را زینب تماشا *********************** برادر جـان فدای گـریه هایت حسین گریه نکن زینب فدایت اگرچه لاله هایم غرقه خون شد فـدای تـار موی بچه هایت شوم قربان سـرت را علـی اکـبـرت را بیـا خـواهر ببوسد گـلوی اطـهرت را مبر با خـود دگر انگـشترت را
: امتیاز
|
شهادت عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب
قــامت کمان کند که دو تا تیـر آخـرش یک دم سپـر شــونــد بـرای بــرادرش خون عقاب، درجگر شیرشان پُر است از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش این دو ز کودکی ، فقط آیینه دیــده اند آیــیـنــه ای که آه نــســازد، مُـکـدرش «واحیرتا » که این دو،جوانان زینبند؟ یا ایـسـتــاده تیغ دو سر، در بـرابرش ؟ با جان و دل، دو پاره جگر وقف میکند یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشم هاش مشغول عطر و شانه زدن، دست دیگرش چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر چشمش گُدازه ریخت ولی زیر معجرش زینب،همان شُکوه که ناموس غیرت است زینب که در مـدیــنه قُـرق بود معــبــرش زینب،همان که فاطمه ازهر نظر شده است ازبس که رفته این همه، این زن به مادرش زینب،همان که زینت بابای خویش بود در کــربــلا شـدند، پــسـرهاش، زیورش
: امتیاز
|
حر بن یزید ریاحی
عـــاقبت جان تو در چشمۀ مهتاب افتاد پـیـچشت داد خـدا، در نفست تاب افـتـاد کارت از پیلۀ پوسیده به پــرواز کشید عکس پروانه برون از قفس قـاب افـتاد
: امتیاز
|
حر بن یزید ریاحی
دیــد دارم از خجــالت سر، به زیر گفت مـا را بین و ســر بالا بگـیــر من دگر «او» گشته و خود نیستم آنکه هــمـــره با شــمــا شــد نـیـستم
: امتیاز
|
خروج کاروان اهل بیت از کربلا
من و رفتن از این خاک ای برادر من و این چـشم نمنــاک ای برادر مرا بر نــاقـــه عــریــان نشاندند تو را بر خاک و خاشاک ای برادر خداحافظ امیرم امیر بی نظیرم دعا کن حاجتم را کنار تو بگیرم که شاید بر مزار تو بمیرم ************* خـــداحـافــظ ســر از تن بریـده دگـر وقت وداع من رسیــــده به من حق می دهی بی تاب باشم کسی چون من چنین داغی ندیده خداحافظ نگارم ببین ابر بــهـــارم تو را ای پاره پیکر به زهرا می سپارم دگر من طاقت دیدن ندارم ************* شکسته داغ تو بال و پرم را ببین خیره نگـاه آخـرم را خودم از قتلگـاهت ای برادر شنیدم نـاله های مـادرم را ببین ای بی قرینه که مادر از مدینه رسیده در کنارت به آوای حزینه کنار تو زند بر روی سینه ************* خدایا می شود ســاقـــی بیاید به سوی خواهرش دیده گشاید بگو از علقمه برخیزد از جا مرا در این سفر راهی نماید بگو ای قرص ماهم همیشه تکیه گاهم به دستان تو مانده برادر جان نگاهم دعایم کن که بی تو بی پناهم
: امتیاز
|
دفن شهدای کربلا
به روی خاک صحرا مانده تنها شهیدان حسینی بی کفن ها ولــی آخــر کــســی باید بیــایــد برای دفن این پاره بدن ها همه دلها غمین است کسی روی زمین است که نشناسند او را کدامین نازنین است فقط این کار زین العابدین است ************* تمام آسمان پر شور و شین است پر از ناله تمام عالمین است بیــائــیــد این تن افــتـاده تــنــهــا تن صد چاک بابایم حسین است ببین بال و پرش را تمام پیکرش را خودم دیدم به کوفه به روی نی سرش را نمی بینم چرا انگشترش را ************* دل دریا حریف اشک من نیست ببین یک جای سالم در بدن نیست بگو با پــیــکــرت بابا چه سازم برای تو پدر جان یک کفن نیست به قربان صدایت فدای ربنایت بگو بابا چگونه نمایم جا به جایت که خون جاری شده از دست و پایت ************* کسی غیر از تو در احساس من نیست کسی غیر از تو خیر الناس من نیست عــزیـــز من چــــرا در قـتـلـگــاهت کــنـــار تو عمو عبـــاس من نیست بگویم با دل زار کجایی ای علمدار بیا و جسم پاک برادر را تو بردار که بعد از تو گره افتاده در کار
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسین علیه السلام
بـالا نـرفت آنـکـه به پـای تو پــا نـشـد آقـا نـشـد هـر آنـکـه بـرایت گــدا نـشد مقصود از تکلم طور از تو گفتن است مـوسی نشد هر آنکـه کـلـیـم شـما نشد روز ازل بـرای گـلـوی تو هـیـچ کـس غیر از خدای عز و جل خـون بها نشد در خلـقـتش زمین و مکان های محترم بــســیـار آفــریــد ولـی کــربـلا نــشـد یک گوشه میرویم و فقط گریه میکنیم حـالا که کـربـلای تو روزی مـا نـشـد داغ تو اعـظـم است تحـمـل نـمی شـود در حـیـرتـم چـگـونه قـد نـیـزه تا نـشد
: امتیاز
|
استقبال از ماه محرم
این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است این چشم نیست،چشمه ای ازحوض کوثر است ظرفِ نــزولِ رحـمتِ پـروردگــــــار شد چشمی که پای مجلس این روضه ها،تراست چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است فـردا کنـار فـاطــمــه بـا آبـروتــر اســت ما خشک می شــویـم، ولی بار می دهیم دنیای گریه، مـزرعه ی سبز محشر است فرموده است حضرت صادق:هرآن کسی گــریانِ جــدّ ما شده، با من بــرادر است درحجّ و درعبادت و در سجده های شب گــریـه کنِ حسیــن، شریک پیــمبر است ما را از این تــلاطــم دنیا، هراس نیست تا کــشتــی نجات حسیــنی، شنــاور است بر من لباس نوکری ام را کــفـــــن کنید نـوکـر بهشت هم بـرود، بـاز نـوکـر است
: امتیاز
|
استقبال از ماه محرم
دوباره ماه محــرّم، دوباره بوی حسین دوباره بر سر هر کوچه گفتوگوی حسین بیا به دستهٔ مــا نوحهٔ جنــون ســر کن که میرویم شباشب، به جست وجوی حسین نبستهاند به روی حسین، هــرگــز آب فـرات، آب نــنـوشیــد از گـلوی حسـیــن فرات، تشنهٔ لبهای تفته جوشش بود فرات، آب شد از شرم، رو به روی حسین قــتــیــل قبــله همیشه به یــاد میمانَد بیا که مهر نماز است، خاک کـوی حسین چنین که دردل من، داغ کربلا جاری ست شهــیـد میشــوم از هُــرم آرزوی حسیـن طلــوع میکنــد آخـر طلیعهٔ موعــود مسیر قبله عوض میشود،به سوی حسین
: امتیاز
|
مصائب اهل بیت در کوفه
بـر تـلّ پــایـداری خـود ایــســتـاده ای در کــربــلای دوّم خـود پـا نـهـاده ای ازاین به بعد بیرق نهضت به دوش توست دریا دلی به مـوج بلا، کوه اراده ای! با پرچـم سحـر به سوی شام میروی صبح امـیـد قـافـلـه! خـورشید زاده ای نـشـنـاخـتـه صـلابت زهـرایـی تـو را هرکس که فکر کرده تو از پا فتاده ای! داغ هـزار طعـنه به جانت خـریده ای در دست باد، رشتـۀ معجـر نداده ای! هر چند خـم شده قَـدَت از داغ کـربلا تو در مصاف کوفه و شام ایستاده ای
: امتیاز
|
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای دادخـواه عـتـرت و قـرآن بـیـا بـیـا وی زخم دین به تـیغ تو درمان بیا بیا از زخـم هـر شهـیـد نـدا میشود بـلـند کـای الـتــیـام زخـم شـهـیـدان! بـیا بـیا تا چند شیـعه نـالۀ «یابنالحسن» زند؟ ای شـیـعـه را پـنـاه و نگـهـبـان بیا بیا تا کی سر حـسین به دروازههـای شـام بر نـی کـنـد تــلاوت قـرآن؟ بــیا بـیـا تا کی گُــلان سوختــۀ وحی، پـایشان خـونـیـن بـوَد ز خـار مغـیلان؟ بیا بیا تا کی میان مقتل خون دست و پـا زند جـدّت، حسین با لب عـطـشان، بیا بیا تا کی مهـار ناقۀ زینب به دست شـمر با اشک چشم و مـوی پریشان؟ بیا بیا تا کی ز سـوز سـوخـتن خیـمههـایـتان در قـلـب شیـعـه آتـش سـوزان؟ بیا بیا تـا کی به خـاک دامن گــودال قـتـلگـاه جسم حـسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا درمان درد عترت و قرآن ظهور توست داروی زخــمهــای فــراوان! بـیـا بـیا «میثم»که هست مرثیهخوان درغم حسین خـوانـد تو را به دیـدۀ گـریان: بیا بیا!
: امتیاز
|